عضویت

زندگینامه حاج لطیف نباتی مقدم

آسمان در خاک

زندگی‌نامه حاج لطیف نباتی مقدم

 

به قلم: میترا شاهین

نگارش: تابستان 1384/ ویرایش: زمستان 1394

 

 

این یک داستان واقعی است. داستان مردی از تبار اسطوره های قومی که ماندگاری اش اسرار مگویی نیست که گفتن را نشاید بلکه راهی است پیمودنی برای هر آنکه بخواهد رمز و راز زیستن در جامعه را بداند.

اردبیل زمستان 1309 هجری شمسی

همیشه چیزهایی هست که زندگی را شاد و سر زنده می کند و امید را میهمان دل ها. به دنیا آمدن بچه از آن جمله است. زمستان در اردبیل اتراق کرده است و برف همه جا را سفید پوش. خیابان های کوچک اردبیل برای گذشتن تک و توک آدمی راه دارند و درشکه ها  با اسب هایشان در خواب هستند. برف تا زانو می رسد و سرمای ساوالان همه را در پالتوی پشمین فرو برده است. خانه اما گرم است. اینجا منزل کربلایی رضای نبات فروش است با حیاطی بسیار بزرگ که مثل باغ های میوه است با درخت های گلابی، آلوچه، به، سیب، گیلاس و باغچه ای پر از سبزی خوردنی.

کربلایی رضا هر روز صبح پس از آنکه نماز را اقامه می کرد با عبای پشمینه ای که بر دوش می انداخت سراغ باغچه می رفت و سبزی ها را می چید و دسته دسته می کرد و به در و همسایه پیشکش می کرد. نهر پر آبی حیاط خانه را آبیاری می کرد و آن ورتر از خانه کربلایی رضا چیزی نبود جز تک و توک باغی و زمین سرسبزی که تک تک مانده بودند روی زمین. اینجا آخر اردبیل بود در این گوشه از شهر.

تولد یک نوزاد تا چه اندازه می تواند فرحبخش باشد. خانه کربلایی رضا شلوغ است. فامیل جمع اند تا برای نوزاد تازه به دنیا آمده اسمی پیدا کنند. چنان کربلایی رضا از شوق می درخشید مدام زیر لب دعا می خواند و گاه اشکش بر گوشه چشمانش هویدا می شد. انگار از حسین لب تشنه یاد می کند. کار همیشگی اش این است. هر هفته یک روز در خانه اش مجلس روضه خوانی برپاست. این خانه به نام زهرا و حسین زهرا متبرک است. همه این را می دانند.

میهمان ها در اتاق بزرگ جمع اند. کربلایی رضا صلوات می فرستد و به قرآن پناه می برد. قاتحه ای می خواند و لای قرآن را باز می کند.

نوزاد را به آغوش پدر می سپارد و او در گوش راستش اذان می گوید و در گوش چپش اقامه را می خواند. سر به گوش نوزاد نزدیک تر می کند: تو را لطیف می نامم به نام خدای مهربان و پاکیزه.

دوران نوجوانی

لطیف، نوجوان ورزیده ای شده است. او فرزند چهارم خانواده است. برادرش غفور پیش از او وفات یافته است و او همیشه و هر جا باشد نزد برادر بزرگترش است. کربلایی رضا با دو پسرش به مسجد می روند و در مجالس سوگواری امام حسین شرکت می کنند. پدر برای پسرانش یادگاری گرانبهایی به ارث گذاشته است. یاد حسین مظلوم. همین است که تا نام حسین را می شنود زار زار می گرید. مثل ابر بهاری.

علاقه زیادی به کار کردن دارد. در خانه به مادرش کمک می کند و عصرها از میرزا چوپان نانوا فطیر می خرد و در شهر می فروشد. کسب و کار، انسان را سر زنده نگاه می دارد و او را در برابر شدائد زندگی محافظت می کند. این جوان رشید با برادرش شکور در مغازه پدر می ماند تا سال 1354 که حاج شکور نباتی به مشهد می رود و در آنجا ماندگار می شود.

مکتب خانه و درس و مشق

کنار مسجد یساول مکتب خانه ای دایر بود بی هیچ سقفی یا دیواری. حصیری بود زیر پا و سایه بانی بالای سر و جاده ای کنار مکتب خانه که راه نمین بود با مسافرانش که سوار بر اسب و قاطر می رفتند و می آمدند.

میرزا عزیز، معلم این مکتب خانه بود. حسین قلی داوودی، میرزا محمد تمدن، میرزا احمد، علی اکبر سینه زن، عین الهی، لطیف نباتی و چند نفر دیگر در مکتب خانه درس یاد می گرفتند اما هر روز پیش از شروع درس، ابتدا نوحه ای می خواندند تا یاد حسین فراموش نشود و میرزا عزیز هم هر روز این شعر را می خواند:

واجب دی نماز پنج تانه / وقتینده ائدر خدا عیانه

امام خمینی، انقلاب، فعالیت های سیاسی

پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 فضای خفقان و دیکتاتوری پهلوی بر کشور حاکم بود تا آنکه حاج آقا روح ا... الموسوی الخمینی از حوزه علمیه قم فریاد رسای اعتراض خود را به رفتارهای غیرقانونی و دین ستیزانه شاه و دربار اعلام داشت. امام خمینی پس از رحلت آیت ا... بروجردی به عنوان یکی از مراجع تقلید شیعیان نفوذ بسیار عمیقی در میان اقشار مختلف مردم به خصوص جوانان یافته بود.

لطیف نباتی چند بار در سال های 1340 و1341 در قم به محضر امام خمینی شتافته بود و علاقه وافری به حضرت ایشان داشت. پس از وقوع فاجعه فیضیه در سال 1342 او با همراهی ایوب پیرزاده به قم رفت و از چند تن از روحانیون و طلبه های اردبیلی مدرسه علمیه که مضروب و مجروح شده بودند عیادت کردند. در آن روزها که در منزل آیت ا... مشکینی اقامت داشتند با فعالان مذهبی و مخالف دولت شاهنشاهی به تبادل نظر پرداختند و سپس به سوی تهران حرکت کردند. سازمان اطلاعات و امنیت کشور این دو نفر را در تهران دستگیر کرده و به ساواک بردند اما نتوانستند اتهامی به آنها وارد کنند.

دهه پنجاه شمسی اوج فعالیت های سیاسی و فرهنگی گروه ها، احزاب و انجمن های متعددی بود که به ابراز مخالفت و یا اظهار انتقاد از رژیم پهلوی اقدام می کردند. در این سال ها حاج لطیف نباتی به یکی از ارکان فعالیت های سیاسی در منطقه اردبیل تبدیل شده بود. او بسیاری از اعلامیه های انقلابی حضرت امام خمینی، آیت ا... خویی و دیگران را به صورت مخفیانه در بین مردم پخش می کرد. مغازه حاج لطیف نباتی در بازار زرگران یکی از مکان های تجمع جوانان و افراد دلبسته به فرامین و ارشادات رهبر انقلاب وبد. علاوه بر آن او کتاب های ایدئولوژیک و انقلابی دکتر علی شریعتی را بین دانشجویان و علاقه مندان پخش می کرد و با راهنمایی جوانان آنها را برای فعالیت های سیاسی، مذهبی و فرهنگی عمیق تر و جدی تر تشجیع می کرد همچنین اعلامیه های صادر شده از طرف انجمن های اسلامی دانشجویان خارج از کشور و احزاب مخالفت رژیم در اروپا و آمریکا را در کیان انقلابیون اردبیل پخش می نمود و نوارهای کاست سخنرانی های امام خمینی و مبارزان انقلابی شهرهای دیگر را تکثیر و توزیع می کرد. همه این فعالیت ها البته به دور از چشم نیروهای اطلاعاتی رژیم و جاسوسان ساواک انجام می گرفت گرچه چندین بار حاج لطیف نباتی توسط ساواک دستگیر و در بازداشتگاه های تبریز و اردبیل زندانی شده بود.

روحانیت و روابط عمیق با آنها

یکی از وجوه شخصیت حاج نباتی ارتباط ایشان با روحانیت است. او که از دوران نوجوانی در مسجد جامع اذان می گفت و همراه با پدرش در مجالس تعزیه امام حسین شرکت می جست، رابطه نزدیک و عمیق و ناگسستنی با روحانیون داشت. دوستی ایشان با آیت ا... مروج، آیت ا... گلپایگانی، آیت ا... مسائلی و حضرت آیت ا.. العظمی موسوی اردبیلی و بسیاری دیگر از روحانیون برجسته نشان دهنده اعتقاد عمیق این فرد به اسلام و روحانیت مبارز است. در سال های پیش از وقوع انقلاب اسلامی، حضور روحانیون تبعیدی و یا مبارز که در اردبیل به سر می برند مانند: آیت ا... سبحانی، حجت الاسلام غفاری، حجت الاسلام قرائتی باعث شده بود تا حاج لطیف نباتی از حضور این روحانیون برای مجالس وعظ و خطابه در روشنگری در بین مردم استفاده نماید. در حقیقت می توان ادعا کرد که فعالیت های فرهنگی برنامه ریزی شده حاج لطیف نباتی، یکی از مؤثرترین راه های تنویر افکار عمومی در به پیروزی رسیدن انقلابی اسلامی در منطقه اردبیل بوده است.

فعالیت های خیرخواهانه

حاج لطیف نباتی یکی از مشهورترین خیرین استان اردبیل است. او که از سال های دور به انجام امور خیریه می پرداخت و به خصوص پیش از انقلاب در راه اندازی صندوق قرض الحسنه مکتب السجاد و نبوی حضور فعال داشت، پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران این گونه فعالیت های خود را گسترش داد و خدمت رسانی به اقشار ضعیف جامعه را سرلوحه اهداف خویش قرار داد. حاج لطیف نباتی مقدم با بنیان نهادن چندین صندوق قرض الحسنه در نقاط مختلف استان بخصوص «صندوق قرض الحسنه مهدیه» که با سرمایه اولیه بسیار ناچیزی تأسیس و راه اندازی شده است تلاش گسترده ای را آغاز کرد تا با همراهی خیرین اردبیلی بتواند دردی از آلام بی شمار اقشار آسیب پذیر و مستضعف جامعه بکاهد. تأسیس چندین درمانگاه از جمله درمانگاه دارالشفا مهدیه در شهر اردبیل، درمانگاه اونار و میرآلی، لوله کشی آب آشامیدنی به چندین روستا و قصبه، حمام های بهداشتی در چندین روستا، احداث چند پل در روستاهای منطقه، احداث حسینیه بلال حبشی در سردابه با امکانات مناسب برای رفاه حال مسافران، احداث پناهگاه در سبلان با نام حسینیه مقدس اردبیلی که یکی از منحصر به فردترین پناهگاه های موجود در کشور به شمار می آید، احداث چند واحد مسکونی در مناطق زلزله زده در جریان زلزله 1375 در اردبیل و تأسیس بنیاد نیکوکاری فاطمه الزهرا از جمله کارهای خیریه و حسنات باقیه این مرد بزرگ است. در کنار این همه فعالیت های ساختاری، رسیدگی به افراد نیازمند و دستگیری از آنها، پرس و جو از درمانگاه، بیماران و یتیمان در سطح شهر کارهایی است که بایستی درس عبرتی برای همه باشد.

فعالیت های فرهنگی حاج نباتی نیز بسیار قابل توجه و تأمل است. تلاش گسترده ایشان برای شناساندن چهره های مهجور مانده تاریخی و معاصر اردبیل و ارائه راهکاری های عملی برای محافظت دقیق و اصولی از بن‌مایه های فرهنگی، زیر ساخت های فکری و میراث های معنوی و فرهنگی نشان‌گر دغدغه عمیق و اصیل ایشان نسبت به ملیت، فرهنگ، دیانت و زبان قومی و بومی این منطقه است. چاپ کتاب سترگ و عظیم «اردبیل در گذرگاه تاریخ» تألیف باباصفری، «دیوان اشعار بیضای اردبیلی» و کتاب «صفه الصفای ابن بزار اردبیلی» (شرح زندگی و کرامات شیخ صفی الدین اردبیلی)، ایجاد موزه شهدا و تاریخ اردبیل در طبقه فوقانی قرض الحسنه مهدیه، تلاش جهت بازگردندان آرامگاه «باباخان اردبیلی» (مجاهد و آزادیخواه دوران انقلاب مشروطه) از روستای نوشهر هیر به زادگاهش اردبیل و ایجاد آرامگاه مفاخر اردبیل، بزرگداشت پانصدمین سالگرد شهدای چالدران، مرمت و بازسازی کلیسای حضرت مریم، تلاش در جهت احداث زائر سرای مشهد و قم و... از حساسیت های فرهنگی این مرد خیر اردبیلی حکایت می کند. همچنین تلاش جهت بازسازی و مرمت امامزاده صالح اردبیلی که تا چند سال پیش در اثر بی توجهی مسئولان و مردم مورد بی مهری قرار گرفته بود از دیگر فعالیت های خیرخواهانه ایشان است.

خانواده و ساده زیستی

حاج لطیف نباتی مقدم در سال 1344 ازدواج کرده است. همسر وی که از خاندان غفارزادگان بود همواره در فعالیت های سیاسی و انقلابی در طول زندگی پرهیجان و آمیخته با فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاج نباتی، همسری قانع و صبور بوده است و در سال 1387 دار فانی را وداع گفت. حاج لطیف نباتی دارای شش فرزند پسر است که رسول نباتی در سن 14 سالگی در منطقه پنجوین عراق به مقام رفیع شهادت نائل آمده است. ساده زیستی و نظم و انضباط فوق العاده حاج لطیف نباتی در زندگی شخصی و اجتماعی اش زبانزد خاص و عام است.

آرزوهای بزرگ

بدون تردید هر کس دیگری که به جای حاج لطیف بود آرزوها و آرمان های بسیاری را در سر داشت. حاج نباتی زندگی ساده و بی تکلف خود را به همه جواهرات دنیا نمی فروشد. می گوید: «مقام و منزلت دنیوی حتی اگر به بزرگی و سنگینی کوه ساوالان هم باشد ارزشی ندارد.» ارزش برتر متعالی و الهی در نزد ایشان خدمت به خلق خدا و اقامه عدل و قسط الهی در میان مردمان و چاره گشایی از کار واماندگان است. هنوز هم که هنوز هست هر روز صبح حاج لطیف نباتی را می توان سوار بر دوچرخه قدیمی اش دید که کوچه به کوچه خانه به خانه و اداره به اداره به دنبال انجام فعاالیت های خیرخواهانه اش است. او می گوید: «هر چقدر هم که برای این مردم کار بکنی باز هم کارهای بزرگ در پیش داری. متأسفانه تفکرات ما تفکرات کوچک  و تقلیل یافته است. ما باید به کارهای بزرگ بیاندیشیم به ایجاد کارخانجات، به یپشرفت صنعتی شهر، به زیبایی شهر، به راه های ارتباطی مطمئن و قابل اطمینان، به توسعه گردشگری منطقه و احداث امکانات مناسب برای آن، به احداث مدارس و کتابخانه ها و مراکز فرهنگی و مذهبی مورد نیاز و مهم تر از همه به رفع مشکل بیکاری در جامعه، توان و نشاط لازم برای ادامه کار را در خود احساس می کنیم اما ادامه وضعیت کنونی مرا خسته می کند چرا که کسی پیدا نمی شود تا راحتی های زندگی خود را با آسانی کنار بگذارد و در کار کردن برای مردم خستگی احساس نکند و مهم تر از همه اینکه در مقابل طعنه ها، بهانه ها و یا کمبودها، احساس ضعف و ناتوانی ننماید. او می گوید: «ما باید وحدت داشته باشیم باید با کنار گذاشتن اختلاف ها و کدورت ها گرد هم آئیم و برای آبادانی و توسعه شهرمان تلاش نماییم.»

هر کسی باید با توجه به تخصص و کارآمدی خودش گوشه ای از کار را برگیرد تا در به ثمر رسیدن کارها گامی مؤثر برداشته باشد. حاج لطیف نباتی از آروزهای بزرگش می گوید: از ایجاد موزه، مساجد، از احداث خوابگاه برای دانشجویان اردبیلی در تهران، از انتشار مجله اقتصادی مخصوص بازار برای ارتقاء اقتصاد و فرهنگ و تجارت، از ایجاد امکانات رفاهی در اماکن مذهبی برای زائران اردبیلی، از کمک به ازدواج جوانان نیازمند و نیز کمک به سفر علاقمندان مکه مکرمه، مدینه منوره و عتبات عالیات و مرقد شریف حضرت زینب و حضرت رقیه (س) برای زیارت. و حتی جمع آوری کمک مالی برای رسیدگی به وضع سگ های گرسنه روستاهای اطراف که به خاطر شرایط بد اقتصادی مردم روستاها نمی توانند مانند قبل به تغذیه این زبان بسته ها اقدام کنند؛ کاری حیرت آور از مردی که همه زندگی اش را وقف خدمت به مردم و ستمدیدگان کرد. با سر نترسش و قدرت مهربانی و کاریزمای شخصیتی اش که همواره احترام برمی انگیخت و حرمت به جا می گذاشت.

آسمان در خاک

صبح جمعه ها دعای فرج و ندبه می خواند. سال های سال فرزندانش را همراه می کرد برای شرکت در جلسات هیات حضرت صاحب الزمان(عج) که مختص قرائت قرآن و تفسیر و آموزش بود زیر نظر حضرت آیت الله سیدحاتمی. جمعه ها صبح حال و هوای دیگری داشت. آنقدر مشتاقانه منتظر موعود بود که جمعه ها زودتر از هر روز دیگر از خواب بیدار می شد. اما روز جمعه بیست و سوم بهمن 1394 چشم از جهان دون بست و به ملکوت پرکشید. پروازش را انگار که هماهنگ کرده باشند برای روز جمعه ای که موعودش را منتظر بود، جمعه ای که فرزندان معنوی اش را می برد سیاحت روستاها و بیشتر از سیاحت کمک حال مردم می شد، جمعه ای که حسینیه های سردابه و پناهگاه ساوالان را بنا می کرد، جمعه ای که دل دل می کرد ماشینی گیر بیاورد از دوستان همراهش و با هم بروند جایی، کمک پیرزن و پیرمردی که برای تکه نانی معطل مانده اند حتا. حتا این مرد از قوت روزانه اش می گذشت تا جمعه ها حداقل یک نفر دعای فرج بخواند و نان و خورشتی داشته باشد و فقر از خانه ها بیرون برود تا خدای نکرده از ناچاری فقر کسی دچار تردید به ایمان و دین نشود.

جمعه 23 بهمن 1394 مصادف بود با سی و هفتمین سالگرد جانبازی اش در جریان حوادث انقلاب، بیست و سوم بهمنی که اردبیل از لوث عوامل رژیم پاکسازی شد و حاج نباتی آن روز در جریان مجاهدتش مقابل شهربانی، زخم های عمیقی برداشت و ماه ها رنجور و بیمار شد. گرچه هیچ وقت برای این چیزها به هیچ نهادی مراجعه نکرد و مزایایی دریافت نکرد. او خود را وقف اسلام و ایران و اردبیل کرده بود و در این راه هیچ امتیازی نجست و هر امتیاز ویژه ای را پس زد تا در سلامت کامل نفس و عمل زندگی دنیایی خود را به پایان ببرد.

اینک حاج لطیف نباتی مقدم در آرامستان غریبان به خاک سپرده شده است. گویا آسمانی از مهربانی و تدین و عشق به ائمه (ععلیهم السلام) و علاقه وافر به محرومان و اراده تحول در منطقه؛ با همه بزرگمردی هایش به خاک سپرده شده. روح نازنینش شاد.