زندگینامه حاج لطیف نباتی مقدم
آسمان در خاک
زندگینامه حاج لطیف نباتی مقدم
به قلم: میترا شاهین
نگارش: تابستان 1384/ ویرایش: زمستان 1394
این یک داستان واقعی است. داستان مردی از تبار اسطوره های قومی که ماندگاری اش اسرار مگویی نیست که گفتن را نشاید بلکه راهی است پیمودنی برای هر آنکه بخواهد رمز و راز زیستن در جامعه را بداند.
اردبیل – زمستان 1309 هجری شمسی
همیشه چیزهایی هست که زندگی را شاد و سر زنده می کند و امید را میهمان دل ها. به دنیا آمدن بچه از آن جمله است. زمستان در اردبیل اتراق کرده است و برف همه جا را سفید پوش. خیابان های کوچک اردبیل برای گذشتن تک و توک آدمی راه دارند و درشکه ها با اسب هایشان در خواب هستند. برف تا زانو می رسد و سرمای ساوالان همه را در پالتوی پشمین فرو برده است. خانه اما گرم است. اینجا منزل کربلایی رضای نبات فروش است با حیاطی بسیار بزرگ که مثل باغ های میوه است با درخت های گلابی، آلوچه، به، سیب، گیلاس و باغچه ای پر از سبزی خوردنی.
کربلایی رضا هر روز صبح پس از آنکه نماز را اقامه می کرد با عبای پشمینه ای که بر دوش می انداخت سراغ باغچه می رفت و سبزی ها را می چید و دسته دسته می کرد و به در و همسایه پیشکش می کرد. نهر پر آبی حیاط خانه را آبیاری می کرد و آن ورتر از خانه کربلایی رضا چیزی نبود جز تک و توک باغی و زمین سرسبزی که تک تک مانده بودند روی زمین. اینجا آخر اردبیل بود در این گوشه از شهر.
تولد یک نوزاد تا چه اندازه می تواند فرحبخش باشد. خانه کربلایی رضا شلوغ است. فامیل جمع اند تا برای نوزاد تازه به دنیا آمده اسمی پیدا کنند. چنان کربلایی رضا از شوق می درخشید مدام زیر لب دعا می خواند و گاه اشکش بر گوشه چشمانش هویدا می شد. انگار از حسین لب تشنه یاد می کند. کار همیشگی اش این است. هر هفته یک روز در خانه اش مجلس روضه خوانی برپاست. این خانه به نام زهرا و حسین زهرا متبرک است. همه این را می دانند.
میهمان ها در اتاق بزرگ جمع اند. کربلایی رضا صلوات می فرستد و به قرآن پناه می برد. قاتحه ای می خواند و لای قرآن را باز می کند.
نوزاد را به آغوش پدر می سپارد و او در گوش راستش اذان می گوید و در گوش چپش اقامه را می خواند. سر به گوش نوزاد نزدیک تر می کند: تو را لطیف می نامم به نام خدای مهربان و پاکیزه.
دوران نوجوانی
لطیف، نوجوان ورزیده ای شده است. او فرزند چهارم خانواده است. برادرش غفور پیش از او وفات یافته است و او همیشه و هر جا باشد نزد برادر بزرگترش است. کربلایی رضا با دو پسرش به مسجد می روند و در مجالس سوگواری امام حسین شرکت می کنند. پدر برای پسرانش یادگاری گرانبهایی به ارث گذاشته است. یاد حسین مظلوم. همین است که تا نام حسین را می شنود زار زار می گرید. مثل ابر بهاری.
علاقه زیادی به کار کردن دارد. در خانه به مادرش کمک می کند و عصرها از میرزا چوپان نانوا فطیر می خرد و در شهر می فروشد. کسب و کار، انسان را سر زنده نگاه می دارد و او را در برابر شدائد زندگی محافظت می کند. این جوان رشید با برادرش شکور در مغازه پدر می ماند تا سال 1354 که حاج شکور نباتی به مشهد می رود و در آنجا ماندگار می شود.
مکتب خانه و درس و مشق
کنار مسجد یساول مکتب خانه ای دایر بود بی هیچ سقفی یا دیواری. حصیری بود زیر پا و سایه بانی بالای سر و جاده ای کنار مکتب خانه که راه نمین بود با مسافرانش که سوار بر اسب و قاطر می رفتند و می آمدند.
میرزا عزیز، معلم این مکتب خانه بود. حسین قلی داوودی، میرزا محمد تمدن، میرزا احمد، علی اکبر سینه زن، عین الهی، لطیف نباتی و چند نفر دیگر در مکتب خانه درس یاد می گرفتند اما هر روز پیش از شروع درس، ابتدا نوحه ای می خواندند تا یاد حسین فراموش نشود و میرزا عزیز هم هر روز این شعر را می خواند:
واجب دی نماز پنج تانه / وقتینده ائدر خدا عیانه
امام خمینی، انقلاب، فعالیت های سیاسی
پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 فضای خفقان و دیکتاتوری پهلوی بر کشور حاکم بود تا آنکه حاج آقا روح ا... الموسوی الخمینی از حوزه علمیه قم فریاد رسای اعتراض خود را به رفتارهای غیرقانونی و دین ستیزانه شاه و دربار اعلام داشت. امام خمینی پس از رحلت آیت ا... بروجردی به عنوان یکی از مراجع تقلید شیعیان نفوذ بسیار عمیقی در میان اقشار مختلف مردم به خصوص جوانان یافته بود.
لطیف نباتی چند بار در سال های 1340 و1341 در قم به محضر امام خمینی شتافته بود و علاقه وافری به حضرت ایشان داشت. پس از وقوع فاجعه فیضیه در سال 1342 او با همراهی ایوب پیرزاده به قم رفت و از چند تن از روحانیون و طلبه های اردبیلی مدرسه علمیه که مضروب و مجروح شده بودند عیادت کردند. در آن روزها که در منزل آیت ا... مشکینی اقامت داشتند با فعالان مذهبی و مخالف دولت شاهنشاهی به تبادل نظر پرداختند و سپس به سوی تهران حرکت کردند. سازمان اطلاعات و امنیت کشور این دو نفر را در تهران دستگیر کرده و به ساواک بردند اما نتوانستند اتهامی به آنها وارد کنند.
دهه پنجاه شمسی اوج فعالیت های سیاسی و فرهنگی گروه ها، احزاب و انجمن های متعددی بود که به ابراز مخالفت و یا اظهار انتقاد از رژیم پهلوی اقدام می کردند. در این سال ها حاج لطیف نباتی به یکی از ارکان فعالیت های سیاسی در منطقه اردبیل تبدیل شده بود. او بسیاری از اعلامیه های انقلابی حضرت امام خمینی، آیت ا... خویی و دیگران را به صورت مخفیانه در بین مردم پخش می کرد. مغازه حاج لطیف نباتی در بازار زرگران یکی از مکان های تجمع جوانان و افراد دلبسته به فرامین و ارشادات رهبر انقلاب وبد. علاوه بر آن او کتاب های ایدئولوژیک و انقلابی دکتر علی شریعتی را بین دانشجویان و علاقه مندان پخش می کرد و با راهنمایی جوانان آنها را برای فعالیت های سیاسی، مذهبی و فرهنگی عمیق تر و جدی تر تشجیع می کرد همچنین اعلامیه های صادر شده از طرف انجمن های اسلامی دانشجویان خارج از کشور و احزاب مخالفت رژیم در اروپا و آمریکا را در کیان انقلابیون اردبیل پخش می نمود و نوارهای کاست سخنرانی های امام خمینی و مبارزان انقلابی شهرهای دیگر را تکثیر و توزیع می کرد. همه این فعالیت ها البته به دور از چشم نیروهای اطلاعاتی رژیم و جاسوسان ساواک انجام می گرفت گرچه چندین بار حاج لطیف نباتی توسط ساواک دستگیر و در بازداشتگاه های تبریز و اردبیل زندانی شده بود.
روحانیت و روابط عمیق با آنها
یکی از وجوه شخصیت حاج نباتی ارتباط ایشان با روحانیت است. او که از دوران نوجوانی در مسجد جامع اذان می گفت و همراه با پدرش در مجالس تعزیه امام حسین شرکت می جست، رابطه نزدیک و عمیق و ناگسستنی با روحانیون داشت. دوستی ایشان با آیت ا... مروج، آیت ا... گلپایگانی، آیت ا... مسائلی و حضرت آیت ا.. العظمی موسوی اردبیلی و بسیاری دیگر از روحانیون برجسته نشان دهنده اعتقاد عمیق این فرد به اسلام و روحانیت مبارز است. در سال های پیش از وقوع انقلاب اسلامی، حضور روحانیون تبعیدی و یا مبارز که در اردبیل به سر می برند مانند: آیت ا... سبحانی، حجت الاسلام غفاری، حجت الاسلام قرائتی باعث شده بود تا حاج لطیف نباتی از حضور این روحانیون برای مجالس وعظ و خطابه در روشنگری در بین مردم استفاده نماید. در حقیقت می توان ادعا کرد که فعالیت های فرهنگی برنامه ریزی شده حاج لطیف نباتی، یکی از مؤثرترین راه های تنویر افکار عمومی در به پیروزی رسیدن انقلابی اسلامی در منطقه اردبیل بوده است.
فعالیت های خیرخواهانه
حاج لطیف نباتی یکی از مشهورترین خیرین استان اردبیل است. او که از سال های دور به انجام امور خیریه می پرداخت و به خصوص پیش از انقلاب در راه اندازی صندوق قرض الحسنه مکتب السجاد و نبوی حضور فعال داشت، پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران این گونه فعالیت های خود را گسترش داد و خدمت رسانی به اقشار ضعیف جامعه را سرلوحه اهداف خویش قرار داد. حاج لطیف نباتی مقدم با بنیان نهادن چندین صندوق قرض الحسنه در نقاط مختلف استان بخصوص «صندوق قرض الحسنه مهدیه» که با سرمایه اولیه بسیار ناچیزی تأسیس و راه اندازی شده است تلاش گسترده ای را آغاز کرد تا با همراهی خیرین اردبیلی بتواند دردی از آلام بی شمار اقشار آسیب پذیر و مستضعف جامعه بکاهد. تأسیس چندین درمانگاه از جمله درمانگاه دارالشفا مهدیه در شهر اردبیل، درمانگاه اونار و میرآلی، لوله کشی آب آشامیدنی به چندین روستا و قصبه، حمام های بهداشتی در چندین روستا، احداث چند پل در روستاهای منطقه، احداث حسینیه بلال حبشی در سردابه با امکانات مناسب برای رفاه حال مسافران، احداث پناهگاه در سبلان با نام حسینیه مقدس اردبیلی که یکی از منحصر به فردترین پناهگاه های موجود در کشور به شمار می آید، احداث چند واحد مسکونی در مناطق زلزله زده در جریان زلزله 1375 در اردبیل و تأسیس بنیاد نیکوکاری فاطمه الزهرا از جمله کارهای خیریه و حسنات باقیه این مرد بزرگ است. در کنار این همه فعالیت های ساختاری، رسیدگی به افراد نیازمند و دستگیری از آنها، پرس و جو از درمانگاه، بیماران و یتیمان در سطح شهر کارهایی است که بایستی درس عبرتی برای همه باشد.
فعالیت های فرهنگی حاج نباتی نیز بسیار قابل توجه و تأمل است. تلاش گسترده ایشان برای شناساندن چهره های مهجور مانده تاریخی و معاصر اردبیل و ارائه راهکاری های عملی برای محافظت دقیق و اصولی از بنمایه های فرهنگی، زیر ساخت های فکری و میراث های معنوی و فرهنگی نشانگر دغدغه عمیق و اصیل ایشان نسبت به ملیت، فرهنگ، دیانت و زبان قومی و بومی این منطقه است. چاپ کتاب سترگ و عظیم «اردبیل در گذرگاه تاریخ» تألیف باباصفری، «دیوان اشعار بیضای اردبیلی» و کتاب «صفه الصفای ابن بزار اردبیلی» (شرح زندگی و کرامات شیخ صفی الدین اردبیلی)، ایجاد موزه شهدا و تاریخ اردبیل در طبقه فوقانی قرض الحسنه مهدیه، تلاش جهت بازگردندان آرامگاه «باباخان اردبیلی» (مجاهد و آزادیخواه دوران انقلاب مشروطه) از روستای نوشهر هیر به زادگاهش اردبیل و ایجاد آرامگاه مفاخر اردبیل، بزرگداشت پانصدمین سالگرد شهدای چالدران، مرمت و بازسازی کلیسای حضرت مریم، تلاش در جهت احداث زائر سرای مشهد و قم و... از حساسیت های فرهنگی این مرد خیر اردبیلی حکایت می کند. همچنین تلاش جهت بازسازی و مرمت امامزاده صالح اردبیلی که تا چند سال پیش در اثر بی توجهی مسئولان و مردم مورد بی مهری قرار گرفته بود از دیگر فعالیت های خیرخواهانه ایشان است.
خانواده و ساده زیستی
حاج لطیف نباتی مقدم در سال 1344 ازدواج کرده است. همسر وی که از خاندان غفارزادگان بود همواره در فعالیت های سیاسی و انقلابی در طول زندگی پرهیجان و آمیخته با فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاج نباتی، همسری قانع و صبور بوده است و در سال 1387 دار فانی را وداع گفت. حاج لطیف نباتی دارای شش فرزند پسر است که رسول نباتی در سن 14 سالگی در منطقه پنجوین عراق به مقام رفیع شهادت نائل آمده است. ساده زیستی و نظم و انضباط فوق العاده حاج لطیف نباتی در زندگی شخصی و اجتماعی اش زبانزد خاص و عام است.
آرزوهای بزرگ
بدون تردید هر کس دیگری که به جای حاج لطیف بود آرزوها و آرمان های بسیاری را در سر داشت. حاج نباتی زندگی ساده و بی تکلف خود را به همه جواهرات دنیا نمی فروشد. می گوید: «مقام و منزلت دنیوی حتی اگر به بزرگی و سنگینی کوه ساوالان هم باشد ارزشی ندارد.» ارزش برتر متعالی و الهی در نزد ایشان خدمت به خلق خدا و اقامه عدل و قسط الهی در میان مردمان و چاره گشایی از کار واماندگان است. هنوز هم که هنوز هست هر روز صبح حاج لطیف نباتی را می توان سوار بر دوچرخه قدیمی اش دید که کوچه به کوچه خانه به خانه و اداره به اداره به دنبال انجام فعاالیت های خیرخواهانه اش است. او می گوید: «هر چقدر هم که برای این مردم کار بکنی باز هم کارهای بزرگ در پیش داری. متأسفانه تفکرات ما تفکرات کوچک و تقلیل یافته است. ما باید به کارهای بزرگ بیاندیشیم به ایجاد کارخانجات، به یپشرفت صنعتی شهر، به زیبایی شهر، به راه های ارتباطی مطمئن و قابل اطمینان، به توسعه گردشگری منطقه و احداث امکانات مناسب برای آن، به احداث مدارس و کتابخانه ها و مراکز فرهنگی و مذهبی مورد نیاز و مهم تر از همه به رفع مشکل بیکاری در جامعه، توان و نشاط لازم برای ادامه کار را در خود احساس می کنیم اما ادامه وضعیت کنونی مرا خسته می کند چرا که کسی پیدا نمی شود تا راحتی های زندگی خود را با آسانی کنار بگذارد و در کار کردن برای مردم خستگی احساس نکند و مهم تر از همه اینکه در مقابل طعنه ها، بهانه ها و یا کمبودها، احساس ضعف و ناتوانی ننماید. او می گوید: «ما باید وحدت داشته باشیم باید با کنار گذاشتن اختلاف ها و کدورت ها گرد هم آئیم و برای آبادانی و توسعه شهرمان تلاش نماییم.»
هر کسی باید با توجه به تخصص و کارآمدی خودش گوشه ای از کار را برگیرد تا در به ثمر رسیدن کارها گامی مؤثر برداشته باشد. حاج لطیف نباتی از آروزهای بزرگش می گوید: از ایجاد موزه، مساجد، از احداث خوابگاه برای دانشجویان اردبیلی در تهران، از انتشار مجله اقتصادی مخصوص بازار برای ارتقاء اقتصاد و فرهنگ و تجارت، از ایجاد امکانات رفاهی در اماکن مذهبی برای زائران اردبیلی، از کمک به ازدواج جوانان نیازمند و نیز کمک به سفر علاقمندان مکه مکرمه، مدینه منوره و عتبات عالیات و مرقد شریف حضرت زینب و حضرت رقیه (س) برای زیارت. و حتی جمع آوری کمک مالی برای رسیدگی به وضع سگ های گرسنه روستاهای اطراف که به خاطر شرایط بد اقتصادی مردم روستاها نمی توانند مانند قبل به تغذیه این زبان بسته ها اقدام کنند؛ کاری حیرت آور از مردی که همه زندگی اش را وقف خدمت به مردم و ستمدیدگان کرد. با سر نترسش و قدرت مهربانی و کاریزمای شخصیتی اش که همواره احترام برمی انگیخت و حرمت به جا می گذاشت.
آسمان در خاک
صبح جمعه ها دعای فرج و ندبه می خواند. سال های سال فرزندانش را همراه می کرد برای شرکت در جلسات هیات حضرت صاحب الزمان(عج) که مختص قرائت قرآن و تفسیر و آموزش بود زیر نظر حضرت آیت الله سیدحاتمی. جمعه ها صبح حال و هوای دیگری داشت. آنقدر مشتاقانه منتظر موعود بود که جمعه ها زودتر از هر روز دیگر از خواب بیدار می شد. اما روز جمعه بیست و سوم بهمن 1394 چشم از جهان دون بست و به ملکوت پرکشید. پروازش را انگار که هماهنگ کرده باشند برای روز جمعه ای که موعودش را منتظر بود، جمعه ای که فرزندان معنوی اش را می برد سیاحت روستاها و بیشتر از سیاحت کمک حال مردم می شد، جمعه ای که حسینیه های سردابه و پناهگاه ساوالان را بنا می کرد، جمعه ای که دل دل می کرد ماشینی گیر بیاورد از دوستان همراهش و با هم بروند جایی، کمک پیرزن و پیرمردی که برای تکه نانی معطل مانده اند حتا. حتا این مرد از قوت روزانه اش می گذشت تا جمعه ها حداقل یک نفر دعای فرج بخواند و نان و خورشتی داشته باشد و فقر از خانه ها بیرون برود تا خدای نکرده از ناچاری فقر کسی دچار تردید به ایمان و دین نشود.
جمعه 23 بهمن 1394 مصادف بود با سی و هفتمین سالگرد جانبازی اش در جریان حوادث انقلاب، بیست و سوم بهمنی که اردبیل از لوث عوامل رژیم پاکسازی شد و حاج نباتی آن روز در جریان مجاهدتش مقابل شهربانی، زخم های عمیقی برداشت و ماه ها رنجور و بیمار شد. گرچه هیچ وقت برای این چیزها به هیچ نهادی مراجعه نکرد و مزایایی دریافت نکرد. او خود را وقف اسلام و ایران و اردبیل کرده بود و در این راه هیچ امتیازی نجست و هر امتیاز ویژه ای را پس زد تا در سلامت کامل نفس و عمل زندگی دنیایی خود را به پایان ببرد.
اینک حاج لطیف نباتی مقدم در آرامستان غریبان به خاک سپرده شده است. گویا آسمانی از مهربانی و تدین و عشق به ائمه (ععلیهم السلام) و علاقه وافر به محرومان و اراده تحول در منطقه؛ با همه بزرگمردی هایش به خاک سپرده شده. روح نازنینش شاد.
هو المعز
زندگینامه حاج لطیف نباتی مقدم
به روایت دکتر محمدباقر سپهری
نباتی مقدم، حاج لطیف؛ خیّر مشهور اردبیلی، بازاری و پدر شهید، دارای شهرت و احترام قابلتوجه بهخاطر اقدامهای عامالمنفعه (15 اسفند 1309 – 23 بهمن 1394)
پیشینه: لطیف در خانوادهای مذهبی در محله معمار شهر اردبیل چشم به جهان گشود. پدرش کربلایی رضا از بازاریان اردبیل و مغازه چای و نبات فروشی داشته و به همین خاطر فامیلی نباتی مقدم را به ایشان داده اند. نام مادرشان حاجیه خانم هاجر صانع فرشی (نباتی) بود. رضا و هاجر دارای 3 پسر به نامهای شکور، لطیف و غفور و 3 دختر با اسامی طاهره، ربابه و رحیمه بودند که غفور در کودکی مرحوم شده است. پدر خانواده. وی مورد وثوق و معتمد اهالی اردبیل و عاشق اهل بیت و امام حسین (ع) بوده و هیئتهای مذهبی برگزار میکرده است. لطیف در چنین خانوادهای رشد و نمو یافته است.
لطیف در مکتبخانه حاج عزیز واقع در محله یساول دروس مقدماتی را از قبیل قرائت قرآن و بوستان و گلستان خوانده بود. او در سال 1344 با خانم رافت غفارزادگان وصلت میکند که حاصل این ازدواج، 6 فرزند است. نام فرزندان عبارت است از: غلامرضا (جانباز)، رسول (شهید)، فاضل، محمدباقر، صادق و مهدی.
فعالیتهای قبل از انقلاب: حاج لطیف در طول دوران زندگی پربارش فعالیتهای مختلفی داشته است. قبل از انقلاب جزو مبارزین طراز اول اردبیل محسوب میشود. پخش اعلامیه و نوار سخنرانی حضرت امام (ره) در بین جوانان از جمله فعالیتها و مبارزات انقلابی وی بهحساب میآیند. در طول فعالیت، چندین بار توسط ساواک اردبیل دستگیر و روانه زندان میشود. در زندان، شکنجه شده و تهدید به مرگ میشود. از وی خواسته میشود که اظهار پشیمانی کرده و فعالیت انقلابی نکند اما به ساواکیها میگوید جانم فدای امام و اسلام و با افتخار در این راه شهید شوم بهتر از راههای دیگر است.
برادر وی، حاج شکور (پدر شهید جواد نباتی مقدم) هم از جمله انقلابیون اردبیل بود و در این راه هر دو برادر هزینههای زیادی متحمل شدند. خدا لعنت کند لحافدزد را (در مبارزه با بیحجابی) از کلمات مشهور ایشان است. حاج شکور اواسط دهه 50 به شهر مشهد مهاجرت کرده و مجاور حرم رضوی میشود.
حاج لطیف در تاریخ 23 بهمن 1357 - فردای روز پیروزی انقلاب اسلامی که هنوز در اردبیل ناآرامی و اغتشاش وجود داشته- بر اثر درگیری با طرفداران رژیم پهلوی در اطراف شهربانی، جانباز شد.
حاج لطیف در دوران مبارزات، 2 بار با امام خمینی(ره) در قم دیدار کرده است. ارتباط با امام و توصیههای ایشان به حاج لطیف درخصوص پوشش مبارزاتی در اردبیل مهم و قابلتوجه است. ایشان در همین دوران صندوق قرضالحسنه مکتبالسجاد را با همکاری آیتالله العظمی موسوی اردبیلی، آیتالله مروج و سایر بازاریان مشهور تاسیس کرده و به کارهای خیر و عامالمنفعه میپرداخت. همچنین در تاسیس درمانگاه حسینی اردبیل نقش فعال و موثری داشته است.
اوایل انقلاب: حاج لطیف، انسجامبخشی بازار خصوصاً در اوایل انقلاب اسلامی تا شروع جنگ تحمیلی را بر عهده داشته و در این زمینه بسیار موثر بوده است. وی همچنین در سازماندهی محلات ششگانه و بازار نقش اساسی داشته است تا انقلاب نوشکفته، گامهای خود را محکمتر و استوارتر بردارد. در این دوران، صندوق قرضالحسنه تعاون نبوی را در سال 1360 به همراه مرحومین حاج داوود اوجاقی و ابراهیمخلیل فرنام تاسیس کرده و یک سال بعد صندوق قرضالحسنه مهدیه را در محله معمار با همکاری چندین نفر از دوستانش بنا مینهد. همچنین حاج لطیف در تاسیس صندوق قرض الحسنه مقدس اردبیلی در تهران و در ایجاد دیگر صندوق های قرض الحسنه در سطح استان اردبیل نقش بسزایی داشته است.
دوران دفاع مقدس: پس از وقوع جنگ تحمیلی، حاج لطیف دو فرزند خود را به جبهه میفرستد که یکی شهید و دیگری جانباز میشود. خودش نیز یکی از فعالان و پشتیبانان جبهه و جنگ بوده است. طی سالهای60 تا 63 در مناطق عملیاتی همچون آبادان، جزیره مینو، دزفول و سوسنگرد حضور داشته و به عنوان پشتیبانی از جنگ، انواع کمکهای مردمی را جمعآوری و به جبههها ارسال میکرده است. ایشان با همکاری خیّران اردبیلی بهویژه حاج محمد ملکی در انجمن اسلامی بازاریان اردبیل، کافه صلواتی را برای نخستینبار در جبهه تاسیس کردند. در بحث اعزام بسیجیان نیز به عنوان ریشسفید و معتمد شهر در کنار آنها حضور مییافته و از نظر روحی و روانی تاثیر مثبتی در روحیه رزمندگان اسلام میگذاشته است.
سایر خدمات: پس از جنگ نیز به عنوان یک خیّر در اغلب فعالیتهای عامالمنفعه حضور داشته است. تشکیل هیئت اردبیلشناسی با همکاری دکتر یوسف معماری، دکتر جواد وهابزاده و منصور ذکوی که از موسسین هیئت اردبیلشناسی هستند؛ جزو ابتکارات حاج لطیف بهحساب میآید. در تشکیل هیئت پیگیری استان و حل مسائل مختلف استان اردبیل نیز نقش اساسی داشته و از پیشگامان بوده است.
او فردی علاقهمند به کمک به جوانان، هنرمندان و فعالان فرهنگی و هنری بود و برای همین، از هنرمندان و فعالان فرهنگی حمایت میکرده است. در جمعآوری و چاپ دیوان بیضای اردبیلی سعی فراوانی کرده و از چاپ کتاب «اردبیل در گذرگاه تاریخ» تالیف ارزشمند آقای بابا صفری حمایت کرده و هزینههای چاپ آن را از صندوقها و هیئتها تامین کرده است. امروزه این دو اثر از جمله منابع بسیار مهم مکتوب در اردبیل به شمار میروند. همچنین کمک به انتشار کتاب صفوه الصفای ابن بزاز اردبیلی از دیگر کارهای سترگ فرهنگی وی بوده است.
ایجاد پناهگاه و حسینیه مقدس اردبیلی در ارتفاعات کوه سبلان در سال 72 نیز جزو فعالیتهای نیکوکارانه ایشان است که با همراهی دوستان خیرش به سرانجام رسانید. یکی دیگر از خدمات حاج لطیف، ایجاد موزه شهدای اردبیل است. با جمعآوری آثار شهدای شهر اردبیل و استقرار آنها در این موزه باعث شد تا بخشی از تاریخ دفاع مقدس اردبیل در این مکان شکل بگیرد. این موزه در طبقه دوم قرضالحسنه مهدیه ایجاد شده بود. پس از اهدای آثار شهدا و موزه به بنیاد شهید، با تلاش پیگیر و با همکاری علاقمندان به تاریخ و فرهنگ منطقه، موزه اردبیلشناسی را در همان محل تدارک دید که به گردآوری آثار مختلف از قبیل صنایع دستی و اسناد تاریخی مرتبط با شهر و افراد مشهور اردبیل انجامید.
تلاش برای شناسایی و بازگرداندن بقایای پیکر حاج بابا خان اردبیلی، مجاهد نستوه دوران مشروطه از روستای نوشهر اردبیل با کمک دوست دیرینه خود زنده یاد دکتر یوسف معماری، و دفن آن در محل آرامگاه مفاخر بهشت زهرا نیز به همت ایشان صورت گرفته است.
بزرگداشت پانصدمین سالگرد شهدای جنگ چالدران در سال 1374 در محل بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی با تلاش ویژه حاج لطیف به ثمر نشست و این بزرگداشت با شکوه خاصی برگزار شد.
قبل از استان شدن اردبیل، به مسئولان وقت، طرح خرید، تعریض و بازگشایی حریم بقعه شیخصفیالدین اردبیلی را با توجه به وجود امامزاده صالح(ع)، مسجد میرزاعلیاکبر مرحوم، خانه مرحوم آیت الله سیدیونس مجتهد نجفی، مسجد حاج فخر و بازار تاریخی را داده بود تا با بازسازی و ایجاد یک منطقه توریستی شبیه میدان نقش جهان اصفهان، مرکز شهر اردبیل را تبدیل به مکانی بسیار زیبا و توریستی کنند که عدم آیندهنگری مسئولان وقت، چنین فرصتی از دست شهر خارج شد.
رفع تصرف از زمینهای اطراف امامزاده صالح ابن موسی کاظم (ع) و نوسازی آن مکان مذهبی، علیرغم مشکلات بسیار، یکی دیگر از اقدامات ارزشمند وی بوده است.
رسیدگی مستمر به وضعیت خانوادههای مستضعف و فقیر و حل مشکلات آنها از اقدامات اساسی و مستمر و نیکوکارانه وی بوده است.
ویژگیهای شخصیتی: حاج لطیف فردی منضبط، منظم و دقیق و در عین حال صبور، دلسوز و مردمدار بود. علاقه زیادی به توسعه و آبادانی و حفظ ابنیه و اماکن تاریخی شهر داشت و در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی پیشگام و استوار بود. در تشویق نوجوانان و جوانان به تحصیل و یادگیری قرآن از پای ننشست و همواره مشوق ادامه تحصیل جوانان بود. مهربان و دلسوز و همزمان، سختگیر و مقتدر بود. در کارهای خانه کمکحال همسرش بود. در خریدوفروش، حد و حدود شرعی را کاملاً رعایت میکرد و همیشه کفه ترازو به نفع مشتری سنگینی میکرد. به افراد مبتکر و خلاق راه نشان میداد، تشویق میکرد و به مسئولان میسپرد که کارشان را راه بیندازند. یکی از این حمایتها از افراد مبتکر و خلاق، تشکیل دو نمایشگاه از اختراعات مهندس صفرپور در محل قبلی مصلی اردبیل در دهه 60 بود. برای کسانی که محتاج بودند اما توان کار کردن داشتند، کارآفرینی میکرد. آیندهنگر بود و پیشبینیهای دقیقی داشت، در حوزه امور عامالمنفعه شم اقتصادی خوبی داشت و در امور خیریه همیشه پیشقدم بود. سحرخیز، شوخطبع، بذلهگو وخوشمرام بود. عاشق سفر بود و به اغلب شهرهای ایران سفر کرده بود. معمولاً با گروهی از دوستان نزدیکش به شهرهای دیگر سفر میکرد و ایدههای توسعه شهری و مزایای نقاط مختلف را جمعآوری و به گوش مسئولان شهر و استان میرساند. اهل دوچرخهسواری بود و با دوچرخه مشهورش در یادها ماندگار شده است. دوچرخهای که با آن برای سرکشی به اقشار آسیبپذیر در جایجای شهر سر زده بود.
درگذشت: ایشان در 23 بهمن 1394 بر اثر بیماری قلبی در سن 84 سالگی بدرود حیات گفت و در آرامستان غریبان در کنار والدینش به خاک سپرده شد. آیین تشییع جنازه حاج لطیف و سپس مجلس ترحیم ایشان، با شکوه وصفناپذیر و با حضور گسترده و پرشمار مردم انجام گرفت.
*
پیامهای تسلیت: پس از وفات حاج لطیف نباتی مقدم، پیامهای تسلیت از جانب مسئولان سرازیر شد. نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه و استاندار اردبیل با صدور پیام مشتركی درگذشت ابوالشّهید حاج لطیف نباتی مقدم را به اهالی منطقه و خانوادههای مصیبتدیده تسلیت گفتند. در بخشی از این پیام آمده است: بیگمان اهالی قدرشناس و ولایی كهن شهر تاریخی اردبیل، مردمدوستی و تلاشهای ارزنده این خیّر نیكاندیش در سالهای قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از جمله خدمات صادقانهاش در دستگیری از نیازمندان و پیگیری امور عامالمنفعه را كه چون حسنهای جاری برای مرحوم خواهند بود فراموش نخواهند كرد.
پس از وفات: همایش فرهنگی «طریق نیکان» با هدف معرفی و الگوسازی از خیرین استان اردبیل پس از درگذشت ایشان برقرار و اجرا شده است. تاکنون 5 دوره از این رویداد برگزار شده که 3 دوره آن مختص حاج لطیف نباتی بوده است. در سال 1395 بزرگداشتی با عنوان لطیف شهر توسط موسسه شمیم مهر استان و مجمع خیرین مدرسهساز برگزار شد.
در راستای ارج نهادن به مقام شامخ این بزرگمرد اردبیلی، خیابانی در محله معمار به نام و یادشان نامگذاری شده است که خیابان بیضاء اردبیلی و میدان شریعتی را به هم وصل میکند.
همچنین حاج لطیف نباتی مقدم در تیرماه سال 1394 منزل شخصی خود را که در 3طبقه بود، وقف امور فرهنگی و مذهبی کرد که این موقوفه با نام مرکز فرهنگی و مذهبی شهید رسول نباتی مقدم در حال فعالیت می باشد.
بنیاد حاج لطیف نباتی مقدم نیز با نظر آیت الله دکتر سیدحسن عاملی، نماینده ولی فقیه در استان اردبیل و امام جمعه شهرستان اردبیل، و با موضوع توسعه پایدار، در موقوفه ایشان فعال است.
در کتاب «تاریخ انقلاب اردبیل» تالیف آقای درازی درباره حاج لطیف اطلاعاتی درخصوص فعالیتهای وی ارایه شده است.